وبلاگ تخصصی انجمن علمی حقوق دانشگاه پیام نور  مرکز خرم آباد

وبلاگ تخصصی انجمن علمی حقوق دانشگاه پیام نور مرکز خرم آباد

عدالت آن نیست که گناهکاران مجازات شوند ... ! عدالت آن است که بی گناهان مجازات نشوند ... !!!
وبلاگ تخصصی انجمن علمی حقوق دانشگاه پیام نور  مرکز خرم آباد

وبلاگ تخصصی انجمن علمی حقوق دانشگاه پیام نور مرکز خرم آباد

عدالت آن نیست که گناهکاران مجازات شوند ... ! عدالت آن است که بی گناهان مجازات نشوند ... !!!

تحقیق طلاق عاطفی

تحقیق طلاق عاطفی

چکیده

در جوامع صنعتی، خانواده فقط واحد مصرف کننده تولیدات اقتصادی است، نه تولید کننده آنها. در جامعه شهری و صنعتی، خانواده بسیاری از کارکردهای خود  را به دیگر نهادهای اجتماعی واگذار کرده است. در این جوامع، به دلیل تخصصی شدن تقسیم کار، هر شخص ملزم به انجام یک وظیفه اقتصادی معین است. در نتیجه، کارکرد اجتماعی کردن از وقتی که کودک به سن پنج ، شش سالگی می رسد، از خانواده گرفته می شود و به مدرسه واگذار می گردد. همچنین، بسیاری از کارکردهای اقتصادی از واحد خانواده به جاهای دیگر منتقل شده است ، چنان که دولت برای کسانی که توانایی ندارند، از طریق تأمین اجتماعی، برنامه های رفاهی، مسکن های عمومی و کمک های بهداشتی، نقش عمده ای در مسئولیتهای اقتصادی این افراد ایفا می کند. نقش حمایتی خانواده را نیز دولت، مذهب و آموزش و پرورش، از طریق نهادهای تربیتی، به عهده گرفته است، به خصوص آموزشهای مذهبی که در گذشته عمدتاً در دست خانواده بود و اکنون بر عهده نهادهای رسمی مذهبی گذاشته شده است.


مقدمه

در خصوص طلاق عاطفی و علل به وجود آمدن این ناهنجاری اجتماعی در بین کوچکترین عضو جامعه که آن را خانوداه می نامیم ، دلایل و سبب گوناگونی می تواند دخیل باشد ، که یکی از عمده ترین و مهم ترین دلایل آن در آغاز ، تصمیم گیری اولیه برای تشکیل یک خانواده بین زوج و زوجه می باشد که اگر به درستی و کندوکاو و کاوش صحیح انجام گیرد ، می تواند سدّ بزرگی در مقابل به وجود آمدن اختلاف و طلاق باشد . یکی دیگر از دلایل آن فقر مالی می تواند باشد که در اثر وجود تنگدستی و مشغلات فکری که موجب می شود توجه به چارچوبه و نیازهای معنوی خانواده که سرمنشأ آن لطف و عاطفه و برقراری روابط مسالمت آمیز و عقلانی بر پایه مهر و محبت است کم شود و خود منشأ و جرقه ای برای به وجود آمدن اختلاف در خانواده و مقدمات انجام فعل طلاق از نوع عاطفی باشد . در این خصوص می توان موضوع خانواده های پرجمعیت که جمعیت بیش از حد یک خانواده می تواند موجبات تأمین نشدن مایحتاج از جمله : خورد و خوراک پوشاک امکانات تحصیل- تأمین نبودن مسکن مناسب و بستری امن برای ادامه و ثبات خانواده نام برد که این مسئله نیز می تواند منشأ دیگری باشد . عدم آگاهی زوجین از مسائل زناشویی و احترامات و رفتار مناسب در قبال یکدیگر چه قبل ازازدواج و چه بعد از ازدواج ، که متأسفانه در بعضی از موارد حتی زوجین با توجه باینکه آگاهی و علم لازم و امکانات مناسب را برای ساختن بستری گرم و ایمن دارند ولی متأسفانه بر سر مسائل کوچک و بزرگ لج و لجبازی کرده و باز هم زمینه طلاق را محیاء می کنند .


طلاق

واقعیت دارد که میزان طلاق در قرن بیستم، در کشورهای صنعتی رشد فزاینده ای داشته است. تغییر و تحولات ناشی از توسعه صنعت و شهرنشینی، میزان طلاق را در کشورهای جهان سوم- از جمله ایران- نیز در دهه های اخیر، به صورت معنی داری افزایش داده است. تزلزل ارزشها، زندگی شهر نشینی و تحرک جغرافیایی، تأثیر انکار ناپذیری بر خانواده داشته است، کارکردهایی را که خانواده در گذشته داشته، کاهش داده است، شاید به این دلیل که زن و شوهر، دیگر هیچ کدام به تنهایی برای تولید ضروریات زندگی و خدمات لازم، به خانواده وابسته نیستند، عملاً و در مقایسه با یک جامعه کشاورزی، انحلال خانواده در محیط شهری و صنعتی، بسیار آسان تر و راحت تر صورت می گیرد. به علاوه، طلاق در یک جامعه شهری و صنعتی قبح کمتری دارد؛ به عبارت دیگر، طلاق یک راه حل اجتماعی پذیرفته شده برای ازدواج هایی است که با موفقیت همراه نسبت به همین دلیل، در بسیاری از کشورها احساسات عمومی تغییر و تحول قوانین را به نفع طلاق پذیرا شده است، تشریفات و مقررات دادگاه ها در سرعت بخشیدن به موارد بی چون و چرا، کاهش فراوانی پیدا کرده است.

دلایل طلاق

عوامل اجتماعی موثر بر جدایی زوجین و از هم پاشیدگی خانواده از طریق طلاق، بی شمار است و پایانی نمی شناسد، زیرا ازدواج، دو نفر انسان را که هر کدام شخشصیت منحصر به فردید دارد و زمینه های تربیتی مختلفی داشته است، در یک زندگی مشترک خانوادگی درگیر می کند. شاید عمده ترین دلیل طلاق توقعات بسیاری است که هر یک از طرفین ازدواج از دیگری قبلاً داشته یا دارد. این انتظارات، پایگاه های اجتماعی آینده آنان،  رابطه جنسی، شهرت، سلامت جسمانی، امنیت شغلی و نقش خاص هر یک در قبال دیگری را شامل می شود. در برخی جوامع صنعتی ، عشق و علایق شخصی مهمترین عامل زندگی زناشوئی است. مثلاً ، قبل از ازدواج، هر کدام از طرفین تصور می کند که اگر عشقشان به یکدیگر فروکش نکند، هیچ مسئله دیگری قادر به گسستن پیوند ازدواج آنان نخواهد بودف ولی پس از ازدواج، خیلی زود متوجه می شوند که جلوه های عشق و علاقه که زمانی سرشار از آن بودند، ترکشان کرده، مجبورند برای حل مسائل داخلی خود ابزارها و وسایل عملی تری را جستجو کنند.

معنای لغوی و اصطلاحی طلاق

طلاق از ریشه ی طَلَقَ ( به معنای جداشدن زن از شوهرش است[1] )

و نیز ( حل عقده النکاح ) یعنی باز کردن رابطه زوجیت[2] و به معنای جدا شدن زن از مرد ، رها شدن از قید نکاح ، رهایی از زناشویی معنا شده است . [3]

خلاصه واژه طلاق در لغت به معنای آزاد کردن ، از بین بردن ، گشودن ،ر هایی و ... آمده است . [4]

به نظر فقها طلاق در اصطلاح شرعی عبارت است از : [5]

یعنی از بین بردن رابطه نکاح یا صیغه (طلاق) و مانند آن تعریف نموده اند و در فقه اسلامی و اد-له آمده است : یعنی جدایی و منحل شدن رابطه زوجیت و قطع شدن علاقه و ارتباط بین زن و مرد به سببی از اسباب است در حقوق مدنی آمده است طلاق : ( عبارت است از پایان دادن زناشویی به وسیله یکی از زن یا شوهر می باشد )[6]

طلاق در شرع مقدس اسلام از احکام امضایی است نه تأسیسی ، یعنی در میان افراد بشر قبل از اسلام و خصوصاً در دوران جاهلیت طلاق به شکل بسیار وسیعی انجام می شد یعنی یک مرد مختار بود زنان متعددی داشته باشد و هر وقت که می خواست طلاق بدهد و هیچ محدودیتی در این افراد نداشت ، لذا خداوند در شرایط و موقعیتهای متفاوت با توجه به مسائلی که اتفاق می افتاد آیاتی را بر پیامبر نازل می کرد که هم در خصوص طلاق بود و هم درباره احکام آن به طور وسیع و گسترده ، به بیان احکام و خصوصاً حقوق زن پرداخته است که این احکام و قوانین کلی شرع اسلام در همه زمان ها و مکان ها با جمیع حالات قابل تطبیق می باشد . لذا در سوره بقره آیه 225 و 226 می فرماید :

(زمانی که زنان خود را ایلاء می نمایند سوگند یاد می کنند که با آنها آمیزش ننماید . )

حق دارند چهار ماه انتظار بکشند و در ضمن این چهارماه ، وضع خود را با همسر خویش از نظر ادامه زندگی یا طلاق روشن سازند ، اگر در این فرصت بازگشت کنند چیزی ، به آن ها نیست ، زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است . ( و اگر تصمیم به جدایی گرفتند آن هم با شرایط مانعی ندارد ) خداوند شنوا و دانا است .

در دوران جاهلیت مردهایی که از زنانشان نفرت و ناراحتی داشتند یا سوگند به اینکه با آنها رابطه زناشویی برقرار نخواهند کرد زن ها را بلا تکلیف گذاشتند نه طبق عرف با آن ها معاشرت می نمودند و نه آ نها را رها می ساختند تا با مردان دیگر ازدواج نمایند اما خدای متعال برای رفع این ظلم و بلاتکلیف نماندن زن ها مقرر فرمود که اگر در ظرف چهارماه از این قسم عدول نموده و با همسران خود رابطه منظور برقرار نمودند خداوند از گناهشان درگذشته و به زندگی خود ادامه می دهند و اگر با همسرانتان تفاهم اخلاقی و مسالمت ندارید می توانید آن ها را طلاق داده تا هم خود را از این گرفتاری ودردسر خلاص نموده و هم راه تجدید زندگی قانونی و آبرومندانه را برای همسران باز نمایید .

حال اگر مرد هیچ یک از دو راه را انتخاب نکند ، نه به زندگی سالم زناشویی بازگردد ، و نه زن را با طلاق رها سازد حاکم او را ملزم می سازد که یکی از دو راه را انتخاب نماید یعنی اگر چهارماه گذشت حاکم مرد را حبس می کند و بر او سخت می گیرد تا مجبور شود یکی از دو راه را انتخاب کند و زن را از حال بلاتکلیفی درآورد . [7]

اقسام طلاق

ماده 1134 قانون مدنی : ( طلاق بر دو قسم است : بائن و رجعی )

از نظر فقها طلاق ابتدائاًتقسیم می شود به طلاق «بدعی » و «سنّی» طلاق بدعی ، طلاقی است که خلاف شرایط مقرره در شریعت انجام گرفته باشد ، و این نوع طلاق اگر واقع شود ، باطل است .

منظور از طلاق سنی ، طلاقی است که مطابق مقررات و با رعایت کامل شرایط شرعی انجام شده باشد و خود بر دو قسم است :

الف طلاق بائن

ب طلاق رجعی

قسم اول طلاق بائن

ماده 1144 قانون مدنی : ( در طلاق بائن برای شوهر حق رجوع نیست . )

ماده 1145 قانون مدنی : ( در موارد زیر طلاق بائن است :

1) طلاق که قبل از نزدیکی واقع شود .

2 ) طلاق یائسه

3 ) طلاق خلع و مبارات مادام که زن رجوع به عوض نکرده باشد .

4 ) سومین طلاق که بعد از سه وصلت متوالی بعمل آید اعم از اینکه وصلت در نتیجه رجوع باشد یا در نتیجه نکاح جدید . )

طلاق بائن ، طلاقی است که در آن رابطه زوجیت قطع می گردد و برای شوهر حق رجوع نیست .

طلاق خلع

ماده 1146 قانون مدنی : « طلاق خلع آن است که زن به واسطه کراهتی که از شوهر خود دارد در مقابل مالی که به شوهر می دهد طلاق بگیرد اعم از اینکه مال مزبور عین مهر یا معادل آن و یا بیشتر و یا کمتر از مهر باشد »

واژه خلع بر وزن «صلح » از خلع به فتح خاء به معنای جدا کردن و کندن آمده است . چون قرآن مجید زن و شوهر را به منزله لباس یکدیگر دانسته اند جدایی زن و شوهر در بیان قرآن به کندن لباس یکدیگر تشبیه شده است . [8]

در اصطلاح فقه و حقوق ، خلع به معنای رها ساختن زوجه در مقابل بذل مال است . همانطور که در متن ماده فوق تصریح گردیده ، طلاق خلع مبتنی بر دو عنصر است :

الف کراهت داشتن زن از شوهر

ب دادن مالی از سوی زن به مرد در مقابل انجام طلاق ، که آن را «فدیه» گویند .

معمولاً طلاق های خلع و مبارات همان طلاق های عاطفی هستند که هم اکنون در جامعه متداول می باشد .

طلاق مبارات

ماده 1147 قانون مدنی : « طلاق مبارات آن است که کراهت از طرفین باشد ولی در این صورت عوض باید زائد بر میزان مهر نباشد . »

مبارات مصدر باب مفاعله به معنای مفارقت است بارَئتُ شریکی = فارقتُه)

طلاق مبارات با طلاق خلع از نظر ماهیت هیچ فرقی ندارد ، مگر در سه جهت :

1) در طلاق مبارات کراهت از طرفین است در حالی که در خلع ، کراهت تنها از سوی زوجه است . علاوه بر اجماع ، نصوص معتبره نیز بر این مسئله دلالت دارد . [9]

2 ) در طلاق مبارات جائز نیست فدیه بیش از مقدار مهر باشد ، خواه عین مهر باشد خواه معادل آن ، در حالیکه در خلع چنین شرطی وجود ندارد . [10]

3 ) اجرای صیغه طلاق مبارات لزوماً باید منتهی به صیغه ی طلاق گردد ، در حالی که در طلاق خلع اختلاف نظر وجود داشت و قبلا درباره آن بحث شد .[11]

صیغه مبارات چنین است ، زوج می گوید : « بارَئتُک عَلی کَذا فانت طالق »

و چنانچه بدون آوردن واژه بارئتک بگوید « انت طالق بکذا » ، صیغه مزبور مبارات نیست ، بلکه از مصادیق « طلاق به عوض » است . که قبلاً گفتیم در میان فقها ، عدّه قلیلی مانند شهید ثانی و میرزای قمی آن را پذیرفته و صاحب جواهر معتقد است طلاق به عوض عیناً همان خلع و مبارات است . [12]

شرایط و احکام مبارات

طلاق مبارات از نظر شرایط صحت و احکام مترتبه بر آن ، همانند طلاق خلع است و بنابراین طلاق مبارات ، بائن می باشد و زوج ابتدائاً حقّ رجوع ندارد ولی چنانچه زوجه در زمان عده به مبذول رجوع کند ، طلاق مبدّل به رجعی خواهد شد .

طلاق و مسائل ناشی از آن در خانواده :

طلاق احساسات تلخ و ناباوری را به همراه دارد که درک آن برای بیش تر خانواده ها مشکل است . بچه ها اغلب از تغییر و تحولاتی که رخ می دهد ، ناآگاه هستند و پدرومادرها هم احساس می کنند در چنین موقعیتی نمی توانند به فرزندان خود اعتماد نفس کافی دهند ، در واقع خانواده ها باید پاسخ های موثر و مفیدی برای پرسشهای فرزندان خود بیابند و به گونه ای رفتار کنند که فرزندانشان برخورد سالمی با مسئله طلاق داشته باشند .

در حال حاضر 45 درصد از کودکان گرفتار عوارض ناشی از جدایی والدین می باشند .[13]

 مسئله طلاق آنچنان در سالهای اخیر متداول شده که نیمی از ازدواج ها قبل از پایان ده سال به جدایی می کشد . با وجود متداول شدن این پدیده طلاق هنوز یکی از بحران های وحشتناک زندگی به شمار می آید .

تصمیم به زناشویی

اساس خانواده با دوستی زن و شوهر و طی دوره نامزدی پی ریزی می شود . بسیاری از مشکلاتی که والدین پس از طلاق با آن رو به رو می شوند ناشی از مسائلی است که در این دوره خاص پدیدآمده و هرگز به نحو رضایت بخشی حل نشده است . پژوهشگران خانواده ، یک رشته مسائل روانی را شناسایی کرده ، عقیده دارند اگر زن و شوهر مایل هستند ازدواج موفقی داشته باشند باید این مسائل را حل کنند برای مثال ، زن و شوهر باید راه و روشهایی برای حل مسائلی که نیاز به تصمیم گیری یا رفع اختلافات موجود دارد ، اتخاذ نمایند . آن ها باید بدانند پول های خود را چگونه صرف می کنند ؟ چه موقع دو به دو با هم هستند و چگونه مسئولیت های خانه و کارهای موجود را تقسیم می کنند ؟ آیا زن و شوهر اوقات بیکاری را جداگانه می گذرانند؟ آیا زن بدیدار خانواده خود می رود و شوهر با همکاران اداری خود می گذارند ؟ یا هر یک به گونه ای دیگر وقت خود را می گذرانند. تحت چه شرایطی این تصمیمات اتخاذ می شود ؟

زوج ها معمولاً وقت خاصی برای انجام مسئولیت های بالا اختصاص نمی دهند در حالی که همه همسران نیاز دارند برنامه های ثابت و رضایت بخشی که مورد قبول باشد برای زندگی مشترک خود تدارک ببیند و به تدریج آن را کامل سازند . چنانچه زن و شوهر درباره ی ارجحیت های خود با یکدیگر صحبت نکنند یا پاسخ گوی خواسته های دیگری نباشد ، زمینه ای برای مسائل آینده به وجود خواهد آمد .

مهم ترین وظیفه زن و شوهر در ابتدای ازدواج این است حس وفاداری و تعهدی که نسبت به پدرومادر دارند به همسر خود منتقل سازند ، به سخن دیگر ، پس از ازدواج ، همسر مقام اول را در زندگی زن یا شوهر کسب کرده و والدین ، دوستان و کار ، مقام دوم را کسب می کنند .

چنانچه پس از ازدواج یکی یا هر دو پیوند وفاداری اولیه ای را که نسبت به پدرومادر خود دارد حفظ کند ، مشکلات زناشویی دامنه داری در زندگی زناشویی به وجود خواهد آمد .

وقتی دختر و پسری تصمیم به ازدواج می گیرند ، مراسم زناشویی را وسیله قرار می دهند تا به طور رسمی و آشکار خود را به عنوان زوجی متعهد با هویت جدید و مشترک به خویشاوندان و دوستان معرفی نمایند . اگر یکی از طرفین برایش مشکل باشد حس تعهد و مسئولیتی که نسبت به والدین دارد به همسرش احساس خود را به نحوی نشان می دهد .

زوج هایی که از مراسم ازدواج لذت می برند اغلب براین باورند که آن روز ، روز آنهاست و مراسم طبق انتظارات و نقشه های آن ها پیش رفته است . زوج هایی که از مراسم عروسی لذت نمی برند ، معمولاً در برآوردن خواسته ها و اجرای نقشه های والدین در مورد کسانی که باید به عروسی دعوت شوند و اینکه مراسم کجا و چگونه باید صورت بگیرد ، موفق نبوده اند . مسئله عمیق تری که اینجا مطرح است ، این است که چه کسی در درجه اول اهمیت قراردارد، والدین یا همسر ؟

چنانچه زوجین بتوانند جبهه واحدی تشکیل دهند که نه پدر و مادر و نه هیچ کس دیگر نتواند خللی در آن وارد سازد ، توانسته اند پیوند وفاداری اولیه را از پدر و مادر به همسر منتقل ساخته و میثاق زناشوئی موفقی داشته باشند. زن و شوهر در مرحله بعدی زناشوئی (پس از آمدن فرزند) چنانچه پیوند وفاداری اولیه را از مادر به همسر منتقل نکرده و پیوند اولیه زناشوئی را انجام نبخشیده باشند، دچار مشکلات بیشتری خواهند شد.

پدر و مادر شدن

در یک زندگی زناشوئی کاملاً دلخواه ، زن و شوهر در چند سال اولیه زندگی باید قبل از آنکه تصمیم بگیرند فرزندی داشته باشند، روابط خود را استحکام و استواری بخشند. افزوده شدن فرزند به جمع خانواده دو نفری، سازگاری و تعدیلی را در نظام موجود خانواده ایجاب می کند. اکثر زوج ها نمی توانند پیش بینی کنند که آمدن نوزادی جدید تا چد حد در تغییر رابطه متقابل زن و شوهر تأثیر دارد و خود بچه تا چه اندازه به توجه و مراقبت نیازمند است. چنانچه زن و شوهر در چند ماه اولیه تولد کودک که ماههای پر دردسری است، به تحکیم و تقویت روابط میان خویش نپردازند، به ارتباط سالم آن ها صدماتی وارد خواهد شد. لذا وظیفه روانی اصلی همسران، هم تأمین نیازهای گوناگون کودک و هم توجه کافی داشتن به حفظ نزدیکی و صمیمیت مشترک است.

بسیاری از زن و شوهر ها از این مهم غافل می مانند و رابطه زناشوئی به کلی فراموش می شود. برای مثال، دیگر به اتفاق به مهمانی یا گردش نمی روند و اوقاتی را با هم خلوت نمی کنند. جواب گویی به نیازهای کودک همواره رابطه زناشویی را تحت الشعاع قرار می دهد.

در نتیجه یکی از زوج ها احساس رنجش می کند و گمان می برد که مقام نوزاد از او مهمتر است. اما همسران موفق پیوند زناشوئی را دست نخورده نگاه می دارند، اوقاتی را منحصراً به یکدیگر اختصاص داده و ارتباط نزدیک فردی و روحی با یکدیگر را حفظ می کنند. زوج هایی که رابطه زناشویی را فدای نقش مربیگری می کنند، احتمال دارد بعداً از هم جدا شوند یا در آینده در زندگی زناشوئی دچار اختلافاتی گردند. برای این گونه پدر مادرها مشکل است میان احساسات ناپایدار زناشوئی و نیاز به همکاری دو جانبه در راه منافع فرزند مرزی قائل شوند.

پایان زناشوئی

سومین مرحله ازدواج که در اینجا بررسی می شود، پایان دوره زناشوئی است. چه از نظر قانونی و چه از نظر زن و شوهر، طلاق یک عدم وابستگی روانی است.

چنانچه زوج ها به ارتباط های عاطفی و قلبی به یکدیگر پایان نداده باشند، پس از طلاق، به سختی می توانند همکاری مشترکی ایجاد نمایند. ممکن است دو نفر سالها پس از جدایی، از نظر عاطفی به هم وابستگی داشته باشند، چون، به وکیل مراجعه کردن و اوراق مربوط به طلاق را امضاء کردن فقط از نظر ظاهری و قانونی دو نفر را از هم جدا می کند.

ممکن است یک نفر تمام مراحل قانونی طلاق را طی کند ولی واقعاً از همسرش جدا نشده باشد . همان طور که ممکن است فردی مراسم عقد و ازدواج را به پایان برساند و قانوناً به ازدواج شخصی در بیاید اما از نظر عاطفی کوچکترین وابستگی به او نداشته باشد. زن و شوهر ها کمتر به این نکته توجه دارند که طلاق واقعی وقتی صورت می گیرد که دو نفر عمیقاً و باطناً، و نه به طور  سطحی، از هم جدا شوند.

وجود عواملی موجب پایان یافتن ازدواج از نظر درونی می گردد.

یکی از این ها حالت غم و اندوه شدیدی است که ناگزیر به یکی از زوج ها دست می دهد. قبل از پایان زناشوئی یکی از طرفین دچار تأثر و ناراحتی عمیقی می شود. امیدهایی را که به ادامه رابطه با همسرش داشت اکنون بر باد رفته دیده و رویاها و آرزوهای دوران قبل از ازدواج را تحقق نیافته می بیند. زن و شوهر قبل از جدایی باید این واقعیت را بپذیرند که نسبت به پایان این پیوند احساس دو گانه ای دارند.

طلاق هم خاطرات بد و هم خاطرات خوش از خود به جای می گذارد. بعضی از زن و شوهر ها برای کم کردن احساس گناه و درد ناشی از طلاق ، سعی می کنند تمام جنبه های مثبت پیوند زناشوئی را نادیده بگیرند. ولی باید قبول کرد که حتی همسرانی که تلخ ترین تجربه ها را  از زندگی زناشوئی داشته اند، در لحظات شادی بخش و شیرینی با هم شریک بوده، اوقات بسیار خوش و لذت بخشی را در کنار هم تجربه کرده اند. وقتی زوجها با واقعیت طلاق کنار می آیند، پس لازم است به این احساسات ضد و نقیض، نیز اعتراف کرده، آن را هم پذیرا باشند.

برای آن که پیوندی به طور واقعی خاتمه پیدا کند، لازم است هر کدام از همسران سهم خود را در مسائل و محدودیتهایی که در سر راه این ازدواج به وجود آورده، ببیند و نباید به این ضرب المثل قدیمی چندان پایبند بود که می گوید، دعوا را همیشه دو نفر به راه می اندازد. وقتی زن یا شوهر مسئولیت خود را در مسائل و مشکلات به وجود آمده ببیند و از گناهکار شمردن همسرش خود داری کرده، سعی نکند همه گناه های جدایی را به گردن او بیندازد، آن وقت است که می تواند به طور واقع بینانه به این پیوند خاتمه دهد. گاهی دوستانی که تصور می کنند حسن نیت دارند، با انتقاد کردن از یکی از همسران در واقع از دیگری جانبداری می کنند. این عمل به نفع هیچ کدام از دو طرف نیست چون با این کار همه مسئولیت های جدایی به گردن یکی می افتد و برای دیگری مشکل است سهم خود را در مشکلات به وجود آمده ببیند.

اگر زن و شوهر بتوانند مسائل روانی را که پایان هر پیوندی در بردارد، قبل از طلاق حل کنند به آن عدم وابستگی عاطفی لازم برای ایجاد یک رابطه والدینی دوستانه (جهت تأمین منافع فرزند) خواهند رسید. البته این چیزی نیست که فوری اتفاق بیفتد. در واقع یکی دو سال طول میکشد تا ازدواجی از نظر احساسی و عاطفی پایان پذیرد.

احساسات کودک را از احساسی که همسران نسبت به هم دارند، جدا کردن :

یکی از عوامل حیاتی برای ایجاد همکاری و پشتیبانی بعد از طلاق، این است که زوجها بتوانند میان احساسات شخصی و عاطفی که نسبت به یکدیگر دارند و احساسات کودک، تفاوت بگذارند. در اینجا این تفاوت را دقیق تر بررسی می کنیم.

بعضی از پدر و مادرها می توانند اختلافات شخصی خود را کنار گذاشته و از ادامه ارتباط فرزند خود با همسر سابقشان جانبداری کنند. اگر زن و شوهر قادر به این کار نباشند این بچه است که در واقع ضرر می بیند و رنج می کشد. چنانچه پدر یا مادری سعی کند با انتقاد کردن از همسر سابقش علاقه فرزند را نسبت به او کاهش دهد یا باعث شود دیگر محبتی به او احساس نکند یا رغبتی به دیدارش نداشته باشد این صدمه متوجه کودک می شود. با این عمل در واقع یکی از زوج ها سعی می کند، عامل عشق و محبت  را از زندگی فرزند دور کند.

این پدر و مادرهای ستیزه جو در حقیقت نمی توانند قبول کنند که احساسات و نیازهای فرزندان از پدر و مادر جداست. این حس تشخیص را داشتن یعنی فرزند نیازها و علایقش را جدا از خود دیدن ، یکی از مشخصات پدر یا مادر خوب بودن است.

برعکس ، چنانچه پدر یا مادری سعی کنند و بخواهند فرزندشان احساساتی نظیر او نسبت به همسر سابقش داشته باشد، همیشه مسائلی برای فرزند خود به وجود می آورد. اگر یکی از همسران از دیگری رنجش شدیدی داشته باشد و حاضر نباشد دیگر او را ببیند ، سعی میکند احساسات فرزندش را هم به صورت خودش درآورد. در واقع، مثل این است که پدر یا مادری به بچه ای بگوید «اگر علایق احساسات و نیازهایی که تو به پدر یا مادر داری، نظیر احساسات من نباشد، برای من پذیرفته نیست. چون او برای من خوب نبوده پس برای تو هم خوب نخواهد بود.» تلقین مادر این پیام ضمنی را دارد که «پدر یا مادر سالها به من دروغ گفته است، پس نباید به او اعتماد داشته باشی، اگر اطمینان کنی عواقب آن را خواهی دید.» در بسیاری از موارد، کودک نیاز به ارتباط دائمی هم با مادر و هم با پدر دارد. حتی اگر پدر یا مادر با بچه زندگی نمی کند، از کودک حمایت مالی و  مراقبت کافی نمی کند این کوتاهی ها دلیلی برای قطع رابطه نخواهد بود.

عدم توانایی پدر یا مادر به قبول این واقعیت که نیاز بچه به برقراری ارتباط و ادامه آن با پدر یا مادری که با او زندگی نمی کند از نیاز همسر به گسستن پیوند زناشوئی جداست. منشاء مسائل فراوانی برای کودک خواهد بود.

به هنگام مشاوره های زناشویی که معمولاً قبل از طلاق صورت می گیرد مشاور مسلماً متوجه می شود که هر سکه ای دو رو دارد .

برای مثال ، مشاور در دفتر خود می نشیند و به همه اعمال ناشایستی که همسر مراجع او بر سرش آورده گوش می دهد او خودش را جای موکل می گذارد و از اعمال همسر او عصبانی می شود . همزمان با این گفتگوها در نقطه دیگری از شهر این همسر «ناشایست» که مورد طعن و لعن قرار گرفته به مشاوره خانواده ای که خود دارد ، درباره اعمال ظالمانه ای که همسرش انجام داده گفتگو می کند و این مشاور به نوبه خود با او همدردی می نماید . وقتی مشاور خانواده زن و شوهر را با هم می پذیرد برایش به مراتب مشکل تر است تشخیص دهد کدام یک « تقصیرکار» است . در این گونه مواقع ، قضاوت های غیرمنصفانه زن و شوهر به مراتب مسائل را سخت تر می کند .

نکته مهم این است که ممکن است شخصی از همسر خود نفرت داشته باشد و حاضر نباشد تحت هیچ عنوانی او را ببیند تصمیم منطقی و اصولی است لیکن حق ندارد نظیر این تصمیم را برای بچه خودش بگیرد چنانچه کودکی با مادر یا پدری زندگی کند ولی کسی جوابگوی پرسشهایی که او درباره زوج دیگر می کند نباشد، کم کم علاقه خود را به دیدن این زوج از دست می دهد. باید اجازه داد کودک براساس تجربیات خود تصمیم بگیرد و نباید سعی کرد به جای او اندیشید.

بعضی از والدین واقعاً به ضرر بچه ها کار می کنند یا نسبت به او احساس مسئولیت نمی کنند. مشاهده این گونه واقعیت ها واقعاً غم انگیز است. چون در بسیاری از موارد، همسری که نسبت به زوج خود بی تفاوت بوده یا آزارش می داده، احساسات مخالف آن را به بچه نشان داده است. به ویژه بعضی از پدر و مادرها پس از طلاق واکنش و احساسات متفاوتی نسبت به فرزند خود نشان می دهند. پژوهشگران با کمال تعجب به این نتیجه رسیده اند که کیفیت پرورش کودک پیش از طلاق نشانگر همان نوع کیفیت، پس از طلاق نیست و برای مثال، در یک بررسی معلوم شد بعضی از پدرانی که قبل از طلاق مربیان خوبی برای فرزندان خود نبودند، بعد از طلاق در نقش پدر نیمه وقت خیلی بهتر به وظیفه خود عمل کردند.

برخورد عاطفی کودکان در غیبت پدر

بچه ها معمولاً ، در غیبت پدر ، غمگین ، عصبی و در نهایت افسرده می شوند . در اینجا این سه واکنش احساسی را مورد بررسی قرار می دهیم .

غمگینی : یکی از واکنش های متداول و معمول اکثر بچه های زیر هشت سال در مقابل طلاق ، غمگینی است ، مدت زمان کمی پس از آنکه پدر خانه راترک می کند ، بچه ها احساس کسالت و غمگینی می کنند به ویژه اگر ملاقات های پدر منظم و پیوسته نباشد . در ابتدا بچه ها غم خود را با بیان جملاتی نظیر «من بابا را می خوام »«بابا کی برمیگرده » ابراز می دارند . این گونه بچه ها اغلب بغض به گلو هستند ، زیاد گریه می کنند و ظاهراً نیازی ارضا نشدنی به نوازش و اعتماد به نفس دارند . همان طور که در زیر مشاهده می کنید اگر پدری با بچه خود تماس نداشته باشد ، کودک دچار افسردگی شده و بروز این حالت وسیله ای برای پنهان کردن صدمه شدیدی است که از نظر روحی به او وارد آمده است .

خشم : یکی از واکنش های متداول بچه های بزرگتر و نوجوانان خشم است . البته اکثر بچه ها هم غم و هم خشم را تجربه می کنند . این به ویژه در پسرهای 8 تا 12ساله که پدر پس از طلاق آن ها را ترک می کند ، دیده می شود . چنانچه پدر پس از جدایی ، نقش فعالی در زندگی کودک نداشته باشد ، پسرها دچار کمبودهایی می شوند که برایشان ناشناخته  و ناخواسته است .

پسرها چگونه خشم خود را ابراز می کنند ؟ آن ها مادر و معلم خود را به جنون می کشانند بسیاری از مادرها عقیده دارند تمام مدت با پسرهای نافرمان ، جسور و آزاررسان خود در جنگ و مجادله هستند آن ها زندگی روزمره را هم به خود و هم به مادرشان تلخ می کنند و این بگومگو گاهی سال ها ادامه پیدا می کند . بعضی از مادرها کنترل خود را به کلی از دست داده ، احساس می کنند دیگر کاری از دستشان ساخته نیست . آنها در واقع قربانی پسرهای پرخاشگر خود می گردند . این کشمکش ها منجر به بروز یک دور باطل و رو به افزایش می گردد که طی آن پسر مرتب خشمگین تر ، محتاج تر و مهارناپذیرتر و مادر ناامیدتر و افسرده تر می گردد . این پسرها در مقابل انتقاد مادر ، حتی جسورتر و مردم آزارتر می شوند .

گاهی مادرها برای فرار از این مخمصه به کارهای خارج از خانه می پردازند ، اما این سرگرمی هم آنها را راضی نمی کند زیرا احساس گناه همواره با آنهاست و به دلیل آنکه مربی خوبی نیستند و وقت کافی صرف فرزندانشان نمی کنند همواره خود را سرزنش می کنند . بهترین راه برای حل این برخوردهای خصمانه میان مادر و پسر ، تنظیم و ترتیب دادن ملاقات های منظم با پدری است که صمیمانه حاضر به قبول فرزند است . پس عدم حضور پدر ، پس از طلاق سبب غمگینی و عصبیت در بچه ها می شود . که چنانچه تشدید گردد ممکن است عواقب ترسناکی به بار آورد . از آن جمله احساس عدم امنیت است که به علت فقدان کنترل روی بچه ، به وجود می آید . علاوه بر این مهم ترین و جدی ترین واکنش در مقابل عدم حضور پدر دچار شدن به بیماری افسردگی است .

افسردگی : پسران و دخترانی که به سبب طلاق ، پدر خود را از دست می دهند از درون دچار خلاء و کمبود عمیقی می گردند که ممکن است با دریافت محبت کمتری از جانب مادر به علت حجم شدید مسئولیت های جدید که برایش پیش آمده ، افزایش یابد و به کم شدن اعتماد به نفس و در نتیجه افسردگی منتهی گردد . افسردگی از طریق عادات رفتاری گوناگون بروز می کند و ممکن است تا سال ها ادامه یابد .

افسردگی ناشی از کمبود عاطفی دو مولفه اصلی دارد . از دست دادن رابطه پدر فرزندی یک تصویر ذهنی منفی در بچه پدید می آورد . او احساس می کند من « دوست داشتنی نیستم » « آدم بی ارزشی هستم »« حتماً عیب و نقصی دارم»

دومین تاثیر افسردگی روی کودک از دست دادن قدرت ابتکار ، بروز نومیدی و درماندگی ، از عهده کارها برنیامدن و از خود بی کفایتی نشان دادن است . تصویر ذهنی که بچه از خود دارد تصویر آدمی بازنده می باشد . بچه های افسرده همیشه انتظار دارند با شکست مواجه شوند و تمایل و علاقه ای به مبارزه با خلاقیت ندارند . افسردگی در بچه های خردسال موجب
می شود بیشتر احساس خود کم بینی و دوست نداشتنی بودن کنند . بچه های بزرگتر هم ارزیابی نادرستی از توانایی های خود کرده حس ابتکار را از دست می دهند .

مظاهر افسردگی در کودکان به نحوه های زیر تجلی می کند :

1 عاطفی : بچه های افسرده معمولاٌ اندوهگین و بغض به گلو بوده به کوچکترین حرفی به گریه می افتند . حالت غمگینی که از عوارض اولیه جدایی است معمولاً تا شش ماه بعد از جدایی ادامه پیدا می کند .

2 انگیزشی : به علت انجام ندادن تکالیف مدرسه و نداشتن انگیزه برای مطالعات نمرات و سطح درسی آنها پایین می آید ، علاوه بر از دست دادن شوق به امور روزمروه و تکالیف و مدرسه ، نسبت به بازی و سایر فعالیتها هم بی علاقه می شوند .

3 جسمی : بچه های افسرده اغلب اشتهای خود را از دست داده ، رغبتی به غذا خوردن ندارند غذاهای مورد علاقه دیگر برایشان جذابیتی نداشته و اغلب از معده درد ، سردرد یا « احساس کسالت » رنج می برند .

4 مشکل شناختی : این گونه کودکان اغلب گمان می برند به هر کاری دست بزنند با شکست روبه رو می شوند . برای مثال : هر موقعیتی که پیش می آید می گویند « این کار از من ساخته نیست» آنها بر این باور هستند که در هیچ زمینه ای امکان موفقیت ندارند در ارتباط با دوستان ، در ورزش ، در مدرسه .

بچه های زیر هشت سال نه سال یا حتی ده ساله بیش تر دچار ناراحتی های عاطفی و فیزیکی (جسمی ) می شوند . اما اثر افسردگی روی بچه های بزرگتر به صورت از دست دادن انگیزه و احساس خود کم بینی بروز می کند . این ها علایم مشخصه افسردگی است . لیکن ممکن است به صورتهای دیگری هم ظاهر شود .

برخی از بچه ها ممکن است بدون بروز نشانه ی مشخصی دچار افسردگی شوند . این عده با نشلان دادن رفتارهای عجیب و غریب و اختلالات رفتاری سعی می کنند بر افسردگی باطنی خود نقاب بزنند . برای نمونه بعضی از بچه ها به موادمخدر کشیده شده یا بی بندوبار می گردند تا خلاء و احساس بیهودگی خود را پنهان سازند . عده ای دیگر برای فرار از تجربه تلخ افسردگی ، به تماشای بیش از حد تلویزیون ، فیلم و شنیدن موسیقی کشیده می شوند .

بعد از جدایی و محروم شدن بچه از دیدار پدر یا مادر ، والدین موظفند قبل از تشخیص و قبول این واقعیت که کودکشان از مواد دارویی استفاده می کند ، این احتمال را بپذیرد که امکان دارد طفل بخواهد افسردگی خود را به گونه ای پنهان سازد . بهترین راه مقابله برای این نوع حرکت های دفاعی که مانع رشد کودک شده و سازش پذیری او را کاهش می دهد این است که پدر بعد از جدایی نقش فعالی در زندگی فرزند داشته باشد .


نتیجه گیری

طبق آخرین آمار دادگستری کل استان لرستان به طور تقریبی ماهانه 700 مورد برای طلاق مراجعه می کنند و به طور تخمینی سالانه 8400 مورد طلاق در استان لرستان رخ می دهد که تقریباً نیمی از این طلاق ها عاطفی می باشند، لذا از آمار و ارقام وحشتناک این فعل که این روزها در جامعه متداول شده است باید به دنبال راه چاره گشت و از این امر منفی و رواج آن در بین جامعه جلوگیری کرد.

به نظر می رسد بهترین راه پیشگیری است چرا که به قول معروف پیشگیری بهتر از درمان است، لذا بهتر است قبل از ازدواج زوجین علاوه بر تحقیق و پرسمان از افرادی خاص در مورد همسر آینده، طرفین به مراکز مشاوره خانواده مراجعه نمایند و آموزش های لازم برای شروع زندگی مشترک را فرا گیرند، چرا که زندگی مشترک زناشوئی تنها در ازدواج و ایجاد پیوند خانوادگی خلاصه نمی شود. بلکه، اساس و پایه این پیوند که مهر و محبت و عاطفه می باشد باید مورد توجه ویژه قرار گیرد و در واقع باید به مسئولیت پذیری و ایثار در زندگی مشترک نیز توجه شود.

از آنجایی که والدین زوجین خواه و ناخواه در زندگی مشترک آنها مداخله مینمایند و این دخالت ها اکثر اوقات موجب بروز اختلافاتی بین زندگی مشترک آنها می شود، لذا قبل از ازدواج حتی والدین آنها هم باید به مراکز مشاوره خانواده مراجعه نمایند تا آموزش های لازم به آنها هم برای زندگی خود و هم به خاطر زندگی فرزندانشان داده شود.

منابع :

1- کتاب طلاق خلع، (نحوه رهایی زن از بدخلقی شوهر) مولف : داریوش شریفی نصیر چاپ : توحید- نوبت چاپ : اول پائیز 1385.

2- کتاب بررسی فقهی حقوق خانواده : نکاح و انحلال ان : مواد 1034 تا 1157 قانون مدنی مولف: دکتر سید مصطفی محقق داماد تهران مرکز نشر علوم اسلامی 1381.

3- کتاب رویه قضایی دادگاه های تجدید نظر استان تهران در امور خانواده 1 (طلاق، فسخ نکاح، ثبت نکاح، حضانت، فریب در ازدواج) تدوین : دکتر محمدرضا زندی- ناشر: انتشارات جنگل ، جاودانه- نوبت و سال چاپ: دوم، 1389.

4- کتاب زندگی دوباره برای بچه های طلاق دکتر تایبر ترجمه توراندخت تمدن دایره خاقون چاپ چهارم پاییز 1384.

5- کتاب مبانی جامعه شناسی / بروس کوئن: ترجمه و اقتباس غلامعباس توسلی، رضا فاضل.(ویراست 2)- تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها، مرکز تحقیق و توسعه علوم انسانی، 1386.



[1] . معلوف، لویس، المنجمد فی اللغه.

[2] . طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ص57.

[3] . صفی پور، عبدالکریم، منتهی الارب فی اللغه العرب، ص 766.

[4] . مقداد، فاضل، کنترل العرفان فی فقه القرآن، ص 249.

[5] . شهید ثانی، ممالک الفهام، ص9.

[6] . امامی، سید حسن، حقوق مدنی، ص1.

[7]  طبرسی، شیخ ابی فضل ابن الحسنف مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ص325و 324.

[8] . مسالک الافهام شهید ثانی، ج2، کتاب طلاق؛ ریاض المسائل طباطبائی، کتاب طلاق؛ جواهر الکلام، کتاب خلع؛ شرح لمعه، ج2، ص 147.

[9] . جواهر الکلام، ج33، ص89.

[10] . جواهر الکلام، ج33، ص90 به بعد.

[11] . همان 2.

[12] . جواهر الکلام، ج33، ص92.

[13] . کتاب زندگی دوباره برای بچه های طلاق- دکتر تایبر- ص25.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد