وبلاگ تخصصی انجمن علمی حقوق دانشگاه پیام نور  مرکز خرم آباد

وبلاگ تخصصی انجمن علمی حقوق دانشگاه پیام نور مرکز خرم آباد

عدالت آن نیست که گناهکاران مجازات شوند ... ! عدالت آن است که بی گناهان مجازات نشوند ... !!!
وبلاگ تخصصی انجمن علمی حقوق دانشگاه پیام نور  مرکز خرم آباد

وبلاگ تخصصی انجمن علمی حقوق دانشگاه پیام نور مرکز خرم آباد

عدالت آن نیست که گناهکاران مجازات شوند ... ! عدالت آن است که بی گناهان مجازات نشوند ... !!!

مقاله 1(حقوق بین الملل عمومی)

 

مقاله1 (حقوق بین الملل عمومی)

اسلام و کلیات حقوق بین الملل

اسلام و کلیات حقوق بین الملل

 ·  تاریخچه

نخستین سؤالی که در مبحث حقوق بین الملل در اسلام مطرح می گردد این است که حقوق بین الملل، به اعتقاد بسیاری از نویسندگان، از پدیده های عصر حاضر است و در قرون گذشته مجموعه مقرراتی تحت این عنوان مطرح نبوده است و حتی نام حقوق بین الملل برای اولین بار در سال 1789 از سوی«بنتام» مطرح گردیده است؛ بنابراین حقوق بین الملل اسلامی به چه معنی است؟ پاسخ این که، تردیدی نیست که مجموعه مشخصی تحت عنوان حقوق بین الملل هر چند تا گذشته ای نه چندان دور مطرح نبوده و نام حقوق بین الملل نیز برای اولین بار به وسیله ی بنتام مطرح گردیده است و گروسیوس کشیش و حقوقدان هلندی نیز که به عنوان پدر حقوق بین الملل شناخته شده است کتاب خود را تحت عنوان جنگ و صلح تألیف نموده، بحثی تحت عنوان حقوق بین الملل ندارد، بلکه در این کتاب مقرراتی را پیشنهاد می کند که بر ملل اروپایی لازم است آن را در جنگ های میان خود، به کار گیرند.
ولی در عین حال بحث از حقوق بین الملل اسلامی از جهات متعددی لازم به نظر می رسد چه این که: اولا، روابط بین الملل از پدیده های عصر حاضر نیست، بلکه تا آن جا که تاریخ نشان می دهد ملت ها و دولت ها در ارتباط با یکدیگر بوده و چه در زمان جنگ و چه در زمان صلح اصول و مقرراتی را هر چند در قالب مقررات اخلاقی مراعات می کرده اند. این اصول و مقررات را هر چند بسیاری از نویسندگان به دولت شهرهای یونان نسبت داده و مدعی شد اند که ریشه های حقوق بین الملل در آغاز در یونان مطرح بوده و سرانجام در عصر حاضر به وسیله ی کشورهای اروپایی تجدید حیات یافته و لازم الرعایه گردیده است؛ اما حقیقت این است که ریشه های تاریخی حقوق بین الملل مخصوص دولت شهرهای یونان نبوده و جوامع دیگری وجود داشته که هم از نظر زمان و هم از نظر پای بندی به مقررات بین الملل از یونانیان مقدم بوده اند.
از جمله ی این جوامع، جامعه جزیره العرب پیش از اسلام را می توان ذکر کرد که به حکم شرایط ویژه ی خودشان مقرراتی را در روابط قبایل با یکدیگر لازم الرعایه می دانسته و هیچ گاه حاضر به نقض آن ها نبوده اند. ثانیا، آیین مقدس اسلام که یک آیین جهانی و بنیان گذار یک تمدن اجتماعی خاص خود است نمی تواند در زمینه ی حقوق بین الملل مقرراتی عرضه نکرده باشد چنان که در حقوق داخلی بی تردید اسلام دارای نظام حقوقی خاص خود می باشد و بلکه می توان گفت مقررات عرضه شده در زمینه ی حقوق بین الملل از همان آغاز پیدایش اسلام بمراتب گسترده تر وجدی تر و پر رنگ تر از حقوق و مقررات داخلی نظام اسلامی بوده است و لذا آیات بسیاری از قرآن کریم ناظر به روابط بین المللی مسلمانان و غیر مسلمانان و چگونگی این روابط در زمان صلح و جنگ می باشد که به اعتقاد ما این مقررات اسلامی زمینه ساز پیدایش حقوق بین المللی در جهان بوده است و فقهای اسلام از همان آغاز تألیفاتی مستقل در زمینه حقوق بین الملل داشته اند. ثالثا، بر فرض، مقررات بین الملل اسلامی را که از همان دوران پیامبر گرامی اسلام شکل گرفته نادیده بگیریم ولی در اصل این معنی که اسلام ارزش هایی را باور دارد و مسلمانان را برای تحقق خارجی این ارزش ها بسیج نموده تردیدی نیست بنابراین جا دارد که برای حسن روابط دولت های مسلمان که بخش عظیمی از اعضای سازمان ملل متحد را تشکیل می دهند یک مقایسه تطبیقی بین آن چه اسلام پیشنهاد نموده است با آن چه امروزه به عنوان حقوق بین الملل مطرح است داشته باشیم؛ البته برای این بررسی تطبیقی، عنوان اسلام و حقوق بین الملل را مناسب تر از عنوان حقوق بین الملل اسلا می می دانیم.
دوم: سهم اسلام در پیدایش حقوق بین الملل معاصر: همان گونه که قبلا یادآور شدیم بسیاری از حقوق دانان ریشه های حقوق بین الملل معاصر را در دولت شهرهای یونان و پس از آن در نظام حقوق رومی جستجو نموده و در این میان، هزار سال را رها کرده و به اوضاع اجتماعی اروپا از قرن شانزدهم به بعد می پردازند. نکته ای که در این زمینه جلب توجه می کند عدم تناسب پدیده ی حقوق بین الملل معاصر با آن چه قبلا در میان رومیان و بخصوص در قرون وسطی مطرح بوده می باشد و به همین جهت بعضی از متفکران معاصر نتیجه گرفته اند که این پدیده نمی تواند نتیجه تاریخ گذشته ی اروپا بوده باشد، بلکه به طور قطع نتیجه ی مبانی و ارزش های دیگری است که از جامعه دیگری به جامعه ی اروپا منتقل شده و حقوق دانان اروپایی بر اساس همین مبانی و ارزش ها نظام حقوقی جدید را طرح ریزی نموده اند، هر چند بسیاری ازآنان به آن مبانی و ارزش ها اشاره ای نکرده اند گر چه جسته و گریخته در لابه لای کلام شان شواهدی بر این مطلب یافت می شود. ولی بعضی دیگر از محققان منصف به این واقعیت تصریح نموده اند. پروفسور محمد حمیدالله نویسنده ی معروف پاکستانی در کتاب«حقوق روابط بین الملل در اسلام» می نویسد: «برای من قابل تصور نیست که مسیحیت موجد تحول حقوق بین الملل از وضع قرون وسطایی به وضع حاضر بوده باشد زیرا ملل متمدن مسیحی تا 1856 بر آن بودند که منافع حقوق بین الملل آن ها تنها محدود به ملل مسیحی است و احساس بشر دوستی یا انگیزه ی مسیحیت نبود؛ بلکه الزامات سیاسی صرف بود که آن ها را وادار ساخت تا کشور مسلمان ترکیه(عثمانی) را در جامعه ملل متمدن تحت معاهده 1856 پاریس بپذیرند.

ژاپن و سایر ملل غیر مسیحی می بایست زمان بیشتری در انتظار می ماندند تا چنین افتخاری نصیب شان گردد. حتی در سال(1889) «ولزی» اصرار داشت که: «حقوق بین الملل چیزی است که صرفا ملل مسیحی رعایت آن را در روابط فیما بین الزامی می دانند. طبق یک فرمان صادر از سوی پاپ، مسیحیان در قبال تعهد خود در برابر مسلمانان تعهدی نداشتند»(1) و نیز همین نویسنده می نویسد: «نفوذ اسلام بر اروپا در طول قرون وسطی در زمینه های تجارت، پزشکی، فلسفه و حتی برخی جنبه های نظامی به اثبات رسیده و بدیهی است که هنوز تمامی جنبه ها تبیین نشده است. حال این سؤال باقی می ماند که آیا مسلمانان خود به تدوین یک حقوق بین المللی پرداخته بودند؟ «سیر» که همان حقوق بین الملل است همواره در تمام مکاتب اسلامی به عنوان بخشی از فقه یا حقوق تدریس می شده است.»(2) پر واضح است که مسلمانان از دیرباز به تدوین حقوق بین الملل پرداخته و با تفکیک آن از علم سیاست و حقوق عمومی، آن را به موضوع مستقلی تبدیل کرده بودند - وقتی که آثار اولیه عرب را درباره ی حقوق بین الملل و موضوعات مرتبط با آن مطالعه می کنیم، تصوری روشن از روابط مسلمانان و روم(بیزانس) و سایر ممالک در زمان جنگ و نیز در زمان صلح به دست آورده و در می یابیم که چگونه تأثیرات متقابل نه فقط در زمینه ی جنگ بلکه در پهنه ی حقوق بین الملل نیز وجود داشته است. در حقوق اسلامی است که قبل از همه ی مکاتب و برای اولین مرتبه به مفهومی جامع در خصوص رعایت حقوق دشمن در همه حال بر می خوریم یعنی حقوقی که توسط قرآن کریم و سنت پیامبر(ص) و جانشینان او به آن تأکید شده است، چه در زمان جنگ و چه زمان صلح. لازم به یادآوری است که رسالات راجع به حقوق جنگ که توسط آیالا، وتیوریا، جنتیلس، گروسیوس و .. نگاشته شده هیچ همتایی در آثار رومی و یونانی ندارد و محصول عصری می باشد که فضل اروپائیان به شکوفایی امروز نبود. از این رو به نظر ما آن کتاب ها متأثر از آثار عربی درباره جنگ و سیر می باشد.(3) از میان افراد نادری که به نفوذ اسلام در حقوق بین المللی جدید غربی - حداقل در طول تکوین آن - اذعان کرده اند قبلا به کتاب«نیس» با عنوان«ریشه های حقوق بین الملل»(که اتفاقا به زبان اردو ترجمه شده و توسط دانشگاه عثمانیه منتشر شده) و نیز کتاب«واکر» اشاره شده است - لازم است به این فهرست، مجموعه تقریرات حقوق دان روسی« بارون دوتوب» در اکادمی حقوق بین الملل لاهه به سال 1926 نیز اضافه شود، که در مورد تأثیر اسلام بویژه بر روسیه و کشورهای اروپای شرقی بحث می کند - ذیلا عباراتی از آن نقل می گردد: « نهادهای مختلف تمدن اروپای قرون وسطی نشانی نا زدودنی بر پیشانی دارند که ولو صرفا از اصل و ریشه خاور زمینی نباشد لااقل علامت وابستگی شدید آن ها به نهادهای نظامی اسلام در شرق است.» (4) در تأیید ادعای این نویسنده می توان به عبارت ژان ژاک روسو در کتاب قرارداد اجتماعی و عبارت ولتر اشاره کرد. روسو - دانشمند پروتستان که پدر انقلاب فرانسه لقب گرفته - در مقایسه شریعت مسیحیت با اسلام می نویسد: «هر چه درباره ی واکنش فرهنگی اسپانیا و اروپای جنوبی و صلیبیون بگوییم کم گفته ایم. با این همه، یک جنبه را نباید نادیده گرفت که قدیمی ترین پژوهندگان اروپایی حقوق بین الملل مانند«پیربلو»، «آیالا»، «ویتوریا» و«جتیس» و سایرین همگی برخاسته از اسپانیا و ایتالیا و محصول تجدید حیات ناشی از تأثیر اسلام بر دنیای مسیحیت بودند. بغداد در شرق و قرطبه درغرب به عنوان مشعل داران فرهنگ عرب بودند و در میان این دو، اروپای نگران از این که مبادا تحت سلطه ی یکی از این دو امپراطوری قدرتمند اعراب مسلمان واقع شود قرار داشت»(5)
سوم: همزیستی مسالمت آمیز در اسلام: یگانه آیینی که از همان آغاز پیدایش، دعوت خود را با شعار«همزیستی مسالمت آمیز» به جهانیان عرضه نموده آیین اسلام است که خطاب به اهل کتاب می فرماید: «قل یا أهل الکتاب تعالوا الی کلمه سوآء بیننا و بینکم ألا نعبد الا الله و لا نشرک به شیئا و لا یتخذ بعضنا بعضا أربابا من دون الله فان تولوا فقولوا اشهدوا بأنا مسلمون(6) بگو ای پیروان کتاب آسمانی بیایید همگی به آن چه همه ی ما به آن معتقدیم پای بند باشیم به این که جز خدای را نپرستیم و برای او هیچ چیز را شریک قرار ندهیم و بعضی از ما بعضی دیگر را سرپرستی مستقل از خدا ندانیم پس اگر از پذیرش این پیشنهاد سرباز زدند به آن ها بگوئید شاهد باشید که ما مسلمانیم».

همان گونه که در این آیه شریفه - که معمولا پیامبر(ص)، در آغاز نامه هایش به سران کشورهای جهان گنجانیده است - مشاهده می شود اسلام همه ی پیروان ادیان را به همکاری فراخوانده نه به مبارزه، و این خود یکی از مهم ترین دلایل شناسایی حقوق بین الملل در اسلام است. و از طرفی اسلام هر گونه تصور نژاد پرستانه را محکوم نموده و همه ی انسان ها را فرزند یک پدر و مادر، و قهرا فاقد برتری نژادی و یا قومی می داند: «یا أیها الناس انا خلقناکم من ذکر و أنثی و جعلناکم شعبوا و قبائل لتعارفوا ان أکرمکم عندالله أتقکم ...(7) ای مردم ما همگی شما را از یک زن و یک مرد آفریدیم و به اقوام و قبیله ها تقسیم نمودیم تا یکدیگر را بشناسید بحقیقت گرامی ترین شما در پیشگاه خداوند پرهیزگارترین شما می باشد.» جالب این که قرآن کریم در این آیه تقسیم مردم به شعوب و قبایل را عامل آشنایی مردم با یکدیگر دانسته است و نه عامل جدایی و تفرقه. قرآن کریم نه تنها دعوت به هم کاری مسالمت آمیز ارباب ملل را در آغاز ظهور خویش مطرح ساخته بلکه تا آخرین لحظه های نزول قرآن، یعنی در آخرین سوره و آخرین آیات قرآن نیز بر آن تأکید فرموده است و هر قومی را به مرام و شریعت خویش الزام می کند. چنان که در سوره ی مائده( آخرین سوره و آخرین آیات نازله در قرآن کریم) با صراحت تمام، ضمن آیاتی چند، پیروان تورات و انجیل را به عمل کردن به کتاب خویش دعوت می کند چنان که مسلمانان را نیز موظف می داند که به کتاب خویش عمل کنند.(8)
چهارم: اعتراف دانشمندان اروپایی بر تأثیرپذیری از اسلام: بینش بدور از تعصب و محکومیت برتری های نژادی و قومی همراه با به رسمیت شناختن دیگر ادیان الهی و ... نه تنها موجب شد که مسلمانان، اصولی ارزشمند را در روابط بین المللی پذیرا باشند، بلکه دیگر ملت ها نیز که در ارتباط با مسلمانان قرار داشتند به این سنت حسنه ی مسلمانان گرایش پیدا کردند. از جمله ملت هایی که در این تأثیر پذیری پیش قدم بوده اند ملت مسیحی بوده است که در همان آغاز در اثر تعالیم اسلام به دو دسته ی کاتولیک و ارتدکس تقسیم شدند و در این تقسیم ارتدکس ها متأثر از تعالیم اسلام بودند و به همین جهت ستایش مجسمه ی عیسی و مریم و ... را نمونه ای از بت پرستی دانستند ولی به تدریج در اثر انتقال علوم اسلامی به اروپا این تأثیر پذیری شدیدتر شد و مذهب پروتستان به وجود آمد که رهبران آن تا حدود زیادی متأثر از تعالیم اسلام بوده و در صدد تحقق ارزش های اجتماعی مسلمانان در جامعه خویش بر آمدند. در«کتاب اسلام از دیدگاه ولتر» می خوانیم: «ولتر آیاتی را که ستایش گر همزیستی مذهبی است از قرآن می شناخته و«جرج سل» - الهام دهنده ی او - این آیات را به طور مشروح و مفصل تفسیر می کند و حتی تاریخ نزول آن ها را در زیرنویس های کتابش شرح داده است. مأخذ دیگر ولتر درباره آسان گیری مذهبی مسلمانان سفرنامه ی«شاردن» و بخصوص کتاب مستند«پل ریکو» تحت عنوان وضع کنونی امپراطوری عثمانی بوده است.

بنابراین، ستایش ولتر از مسلمانان برای نکوهش مسیحیان نبوده و اگر در برابر ناروائی های کسانی که«کالاس ها»، « لابارها»، «سیرون ها» را به زشت ترین شکنجه محکوم می کردند از نوع دوستی پیروان محمد(ص)، سخن می گفت، جز نابودی ننگ هدف دیگری را نیز دنبال می نمود: او حقیقت پنهان شده را هویدا می ساخت».(9) ولتر می گفت: «تمام مذاهب و ادیان روی زمین به همین طریق با عوام فریبی و زبان بازی رواج یافته اند بجز دین اسلام که از میان همه ی ساخته های دست بشر، یگانه دین خدایی به نظر می رسد؛ زیرا قوانین محمد(ص)، پس از گذشت قرن ها هنوز در سراسر دنیا عینا به مورد اجراء گذاشته می شود و قرآنش در آسیا و آفریقا همه جا دستورالعمل همه ی مسلمانان است. دین اسلام وجود خود را به فتوحات و جوانمردی های بنیان گذارش مدیون است در صورتی که مسیحیان با کمک شمشیر و تل آتش آیین خود را به دیگران تحمیل می کنند. پروردگارا کاش تمام ملت های اروپا روش ترکان مسلمان را سرمشق قرار می دادند.»(10) ولتر هم چنین می گفت: «محمد(ص)، قانونگذاری خردمند بود که می خواست بشریت را از بدبختی جهل نجات دهد برای بر آوردن آرزوی خویش، منافع همه ی مردم روی زمین را، از زن و مرد و کوچک و بزرگ، عاقل و دیوانه، سفید و سیاه، زرد و سرخ را در نظر گرفت... »(11) «برنارد شاو» یکی دیگر از دانشمندان اروپایی در کتاب«دخترک سیاه در جستجوی خدا» می نویسد: «ششصد سال بعد از عیسی(ع)، محمد(ص)، اسلام را به جهانیان عرضه نمود و قدم بسیار بزرگی به سوی توحید برداشت... باید شخصیت محمد(ص) را نیز از نو کشف کرد تا اسلام دوباره به صورت یک ایمان زنده به جهان باز گردد.»(12) و نیز همین نویسنده در مقدمه ی کتاب«محمد پیامبر خدا» نوشته ی یک دانشمند پاکستانی می گوید: «من همیشه نسبت به دین محمد(ص)، به واسطه خاصیت زنده بودن شگفت آورش، نهایت احترام را داشته ام. به نظر من اسلام تنها مذهبی است که استعداد توافق و تسلط بر حالات گوناگون و صور متغیر زندگی و مواجهه با قرون مختلف را دارد. من چنین پیش بینی می کنم و از هم اکنون هم آثار آن پدیدار شده است که ایمان محمد (ص)، مورد قبول اروپای فردا خواهد بود. روحانیون مسیحی قرون وسطی در نتیجه ی جهالت یا تعصب، شبح تاریکی از محمد(ص)، را رسم کردند. او به چشم آن ها از روی کینه و عصبیت، ضد مسیح جلوه کرده بود. من درباره ی این مرد فوق العاده، مطالعه کردم و به این نتیجه رسیدم که نه تنها محمد(ص) ضد مسیح نبوده بلکه باید ناجی بشریت نامیده شود. به عقیده ی من اگر مردی چون او صاحب اختیار دنیای جدید شود طوری در حل مسائل و مشکلات دنیا توفیق خواهد یافت که صلح و سعادت آرزوی بشر تأمین خواهد شد.»(13) و بالاخره«مارسل بوازار» محقق انستیتوی تحقیقات عالی بین المللی در ژنو می نویسد: «نظرگاه جهانی اسلام با دو امتیاز نیرومند درخشش ویژه ای دارد: نخست ایمان به خدا، دوم انکار هر گونه برتری نژادی و قومی و تأکید بر برابری انسان ها. با اعلام این اصول پیامبر(ص)، توانسته عصبیت قومی و نژادی عرب جاهلی و اقوام یهود و مشرکان مکه را یشه کن سازد. هیچ دیانتی باندازه ی اسلام به بشر شخصیت نداده است.»(14) و همین نویسنده در جای دیگر کتابش می نویسد: «رفتار پیامبر(ص)، با اقوام یهود و نصارا برادرانه بوده است در این باره حکایت هایی بسیار نقل شده که به یکی از آن ها اکتفا می کنم: روزی پیامبر(ص)، در تشیع جنازه ی یکی از یهودیان مدینه شرکت کرده بود. گروهی از صحابه همراه او از این که پیامبر جنازه ی فردی یهودی را تشیع کرده ناخوشنودی داشتند؛ پیامبر(ص)، اصحاب خود را مخاطب قرار داد و پرسید:

آیا این یهودی انسان نبوده است؟! یاران او خاموش شدند.»(15) مارسل بوازار هم چنین می نویسد: «در مورد پیروان ادیان الهی باید گفت که اصولا اسلام آن ها را مورد حمایت خود قرار داده و امنیت کاملی در جامعه اسلامی دارند. می توانند طبق دستورات دینی خود آزادانه عمل کنند مخصوصا که در قرآن نیز رعایت حقوق آنان توصیه شده است. این تساهل دینی در مسیحیت و یهود مطلقا وجود نداشته و مخصوصا پیروان دین یهود ناگزیر از انجام فرائض بسیار سخت و توان فرسا بوده اند. در دیانت یهود برتری نژادی وجود دارد و در برادری مسیحیت رابطه ی الهی بر جنبه های عملی آن در زندگی اجتماعی غلبه یافته و در شرایط امروز قابل اجرا نیست. اما در دیانت اسلام این افراط و تفریط به چشم نمی خورد... اسلام در صدد ساختن جهانی است که همه ی مردم، حتی آنان که بدین سابق خویش وفادار مانده اند با تفاهم و همکاری و برادری و برابری کامل زندگی کنند.»(16) و بالاخره همان گونه که مترجم در مقدمه کتاب آورده، این نکته قابل دقت است که به عقیده ی مارسل بوازار روش سیاسی و اصول حقوق اسلام در قرون وسطی دست مایه ی فلاسفه و حقوق دانان مغرب زمین در تدوین ضوابط و قوانین مربوط به عدالت اجتماعی و ضمانت حقوق مستضعفان در برابر مستکبران گردیده است. به جرأت می توان گفت که شریعت اسلام بنیان گذار جهانی حقوق بین الملل در جهان است.(17) مارسل بوازار هم چنین می نویسد: «ما هرگز نمی خواهیم تأثیر فلسفه ی فنیقی، یونانی و یهودی و حتی مسیحیت را در این زمینه مورد ایراد قرار دهیم اما عینیت تاریخی و حتی عدالت معمولی ایجاب می کند که بگوییم تمدنی که فرهنگ مدیترانه ای را در قرون وسطی به مدت هفتصد سال زیر نفوذ قرار داد تمدن اسلامی بود؛ مگر ابن رشد و ابن سینا نظیر بسیاری دیگر استادان اندیشه ی نسل های متعدد اروپایی نبودند؟ علت این غفلت و حتی این انکار بوضوح معلوم نیست؛ آیا این حالت ادامه ی همان عقده ی یونان قدیم در برابر بربرهای شرق است؟! یا خودداری جهان مسیحیت از شناختن ارزش آن دین توحیدی است که بعد از دین مسیح آمده است؟ و ظن قوی به آن سبب است که حقوق مردم اروپا در ابتدا به منظور متحد ساختن اقوام اروپایی بر ضد اسلام تدوین شده است.»(18) ناگفته نماند که هر چند حقوق بین الملل در اروپا بیشتر به وسیله ی مذهب پروتستان که رهبران آن تحت تأثیر شدید ارزش های اسلامی قرار داشتند گسترش یافت و کاتولیک ها در قرن حاضر نیز حاضر نبودند به صورت جدی مقرراتی را در روابط بین الملل که تضمین کننده ی زندگی مسالمت آمیز ملل عالم با یکدیگر بوده با شد ، پذیرا باشند . اما با گذشت زمان ، پاپ و دیگر رهبران کاتولیک نیز اصلاحاتی را در نظریات خویش پذیرا شدند و به همین جهت در شورایی که درسال 1962 از رهبران کاتولیک و ... تشکیل شد ضمن برائت یهودیان از قتل حضرت مسیح اعتراف نمودند که دیگر ادیان نیز می توانند برای پیروان خودشان سعادت اخروی را تأمین نمایند و بویژه شریعت اسلام که در توحید و معاد با مسیحیت یکسان می اندیشد.

پی نوشت ها:
1
1-حمیدالله محمد، حقوق روابط بین الملل در اسلام، ص 140.
2- حمیدالله محمد؛ حقوق روابط بین الملل در اسلام، ص 140.
3- همان، ص 139.
4- همان، ص 136-141(اقتباس).
5- همان، ص 139.
6- آل عمران/ 63.
7- حجرات/ 13.
8- و کیف یحکمونک و عندهم ا لتوراه فیها حکم الله ثم یتولون من بعد ذلک و ما أولئک بالمؤمنین انا أنزلنا التوراه فیها هدی و نور یحکم بها النبیون الذین أسلموا ... و من لم یحکم بما أنزل الله فأولئک هم الکافرون ... وقفینا علی آثارهم بعیسی ابن مریم ... و لیحکم أهل الانجیل بما أنزل الله فیه و من لم یحکم بما أنزل الله فأولئک هم الفاسقون. و أنزلنا الیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه من الکتاب و مهیمنا علیه ... لکل جعلنا منکم شرعه و منها جا و لوشاءالله لجعلکم امه واحده و لکن لیبلوکم فیما آتاکم فاستبقوا الخیرات الی الله مرجعکم جمیعا فینبئکم بما کنتم فیه تختلفون.(مائده، 43-48) چگونه تو را به داوری می طلبند؟ در حالی که تورات نزد ایشان است و در آن حکم خدا هست. [وانگهی] پس از داوری خواستن از حکم تو[چرا] روی می گردانند؟ آن ها مؤمن نیستند. ما تورات را نازل کردیم در حالی که در آن هدایت و نور بود و پیامبران که در برابر فرمان خدا تسلیم بودند به آن حکم می کردند... و آن ها که به احکامی که خدا نازل کرده حکم نمی کنند، کافرند... و به دنبال آن ها[پیامبران پیشین] عیسی بن مریم را فرستادیم ... اهل انجیل[ پیروان مسیح] نیز باید به آن چه خداوند در آن نازل کرده حکم کنند و کسانی که بر طبق آن چه خدا نازل کرده حکم نمی کنند، فاسقند. و این کتاب[قرآن] را به حق بر تو نازل کردیم، در حالی که کتب پیشین را تصدیق می کند و حافظ و نگاهبان آن هاست ... ما برای هر کدام از شما، آیین و طریقه ی روشنی قرار دادیم؛ و اگر خدا می خواست، همه ی شما را امت واحدی قرار می داد، ولی خدا می خواهد شما را در آن چه به شما بخشیده بیازماید. پس در نیکی ها بر یکدیگر سبقت جویید. بازگشت همه ی شما به سوی خداست؛ پس از آن چه در آن اختلاف می کردید، به شما خبر خواهد داد. و لو أن أهل الکتاب آمنوا و اتقوا لکفرنا عنهم سیئاتهم و لأدخلناهم جنات النعیم. و لو أنهم أقاموا التوراه والانجیل و ما أنزل الیهم من ربهم لأکلوا من فوقهم، و من تحت أرجلهم، منهم أمه مقتصده و کثیر منهم ساء ما یعملون... قل یا أهل الکتاب لستم علی شیء حتی تقیموا التوراه والانجیل و ما أنزل الیکم من ربکم... ان الذین آمنوا و الذین هادوا و الصائبون و النصاری من آمن بالله والیوم الأخر و عمل صالحا فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون(مائده، 65-69). اگر اهل کتاب ایمان می آوردند و تقوای الهی می داشتند گناهان آنان را می بخشیدیم و وارد بهشتشان می ساختیم و اگر توراه و انجیل و آن چه را از جانب خدایشان بر آنان نازل گردیده به پا می داشتند رحمت الهی را از بالای سرشان و زیر پایشان دریافت می کردند گروهی از اینان میانه رو هستند ولی بیشترین آن ها زشت کردارند... به اهل کتاب بگو جایگاهی نخواهید داشت تا این که توراه و انجیل و همه ی آن چه از جانب خدایتان نازل گردیده به پای دارید... آنان که ایمان آوردند و آنان که یهودی شدند و صابئان و نصاری هر آن که به خدا و روز دیگر ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد هیچ وحشتی نداشته و محزون نیز نخواهند شد.
9-اسلام از دیدگاه ولتر، کانون انتشارات جوان، 1351، ص 92.
10-پیشین، ص 86.
11-همان، ص 103.
12-سید هادی خسروشاهی، اسلام دین آینده ی جهان، ص 12.
13-پیشین، ص 14.
14-محسن مؤیدی(مترجم)، اسلام و حقوق بشر، ص 102.
15-همان، ص 104. ظاهرا مقصود مارسل بوازار روایتی است که بخاری در صفحه ی 228 از جلد اول کتابش«صحیح» از سهل بن حنیف و قیس بن سعد آورده که: کان سهل بن حنیف و قیس بن سعد قاعدین بالقادسیه فمروا علیهما بجنازه فقاما، فقیل لهما انها من اهل الارض ای من اهل الذمه، فقالا: ان النبی(ص)، مرت به جنازه فقام فقیل له انها جنازه یهودی، فقال: ألیست نفسا.
16-همان، ص 105.
17-همان، ص 105.
18-انسان دوستی در اسلام، ص 6.

منبع: کتاب فلسفه ی حقوق

منبع:http://www.tebyan-ardebil.ir/description.aspx?id=11071:

به کوشش:سید حسین موسوی فر

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد